صهیون ستیزی+دانلود
صهیون ستیزی+دانلود
antizionism

صهبای ولایت(پیش گفتار) قسمت 1

مناظره با یک وهابی

نویسنده:حجت الاسلام و المسلمین محمد مدنی


 

 

بسم الله الرحمن الرحیم
هذا کتابنا ینطق علیکم بالحق
 
 
شام پنج شنبه اول اردیبهشت سال یکهزار و سیصد و نود هجری شمسی، پس از زیارت بقاع مقدسه مدینه منوره به زیارت مکه مکرمه و انجام نهمین عمره(به لحاظ دارا بودن مسئولیت رو حانی کاروان ) با کمال خستگی رو به روی ناودان رحمت (ناودان طلا) نشسته بودم و به خانه با عظمت پروردگار،جلت عظمته، می نگریستم و مناجات می کردم.
ساعت2:30 بامداد را نشان می داد که دیدم یک نفر وهابی که با خشونت زائران بیت الله را مورد عطاب و خطاب قرار می دهد از کنار اینجانب رد شد و نگاهی معنا دار به من کرد ولی طولی نکشید که دوباره به سویم بازگشت و در مقابلم ایستاد و با زبان عربی گفت:عربی میدانی؟ گفتم:تا حدودی. از آنجا که فهمیده بود روحانی هستم با سماجت ایستاد و بحثی را به میان آورد که به زعم خود اینجانب را در محاصره سوالات خویش بشکند و احیانا تزلزلی در من افکنده تا تثبیتی بر عقیده باطلش باشد. شنیده ها حاکی از آن بود که تلفن همراه خود را در جیب خود روشن می کنند و مخفیانه بحث ها را ضبط می نمایند. به هر حال نشست و گفت:سلام علیکم. گفتم:و علیکم السلام. به عربی گفت: سوال دارم! من بی سواد و شما عالم؛ سوالم این است: فرقه شیعه از کجا پیدا شده؟! اگر حقیقت امر را برایم ثابت کنی من شیعه می شوم!!!
گفتم:اولا:شیعه فرقه نیست؛ بلکه مکتب است.
ثانیا:شیعه همزاد اسلام بلکه همان اسلام رسول اکرم است.
او که از این جواب محکم مقداری تعجب کرده بود با حالت نیشخند گفت: عجب! پس به عقیده شما تمام اینها که مشغول طواف بیت الله هستند و اهل سنت و جماعت اند از اهالی اسلام نیستن و باطل اند؟! گفتم: من مسئول مقبول بودن یا باطل بودن دین کسی نیستم هر کس عقیده ای که دارد باید برای آن حجتی داشته باشد.
گفت: چگونه ادعا می کنی شیعه همزاد اسلام است؟
گفتم: به دلیل حدیث انذار.
گفت: نمی فهمم!
گفتم: در منابع مهم اهل سنت نقل شده است.
گفت: کجا؟ در کدام کتاب؟
گفتم: در اکثر کتابهایی که در تاریخ اسلام نگاشته شده است!
گفت: در چه جریانی؟
گفتم: وقتی رسول اکرم بنا شد امر نبوت را علنی کند خدای سبحان به او امر کرد«و انذر عشیرتک الا قربین»؛ آن حضرت در مجسی که ترتیب داد خویشاوندان خود را دعوت کرد و آنها را به دین خویش فرا خواند و فرمود: اولین اجابت کنندۀ دعوت من کسی است که خلیفه و جانشین من است. تنها کسی که آن حضرت را اجابت کرد وجود مبارک علی ابن ابی طالب بود و ما معتقدیم به نص این حدیث او امام و مقتدای شیعه می باشد و مکتب شیعه ریشه از آن دارد.
آیا شما نشنیده اید که طبق نقل « ابن حجر عسقلانی» در کتاب «الصواعق المحترقه» و« جلال الدین سیوطی» در تفسیر « الدر المنثور» و دیگرا که الان در ذهنم نیست از ابن عباس روایت کرده است از رسول خدا که فرمود:« علی و شیعته هم الفائزون یوم القیامه». از این جمله معلوم می شود مکتب تشیع نه تنها ساختگی نیست بلکه در حیات مبارک رسول خدا تاسیس شده است؛ زیرا این واژه بر لسان رسول خدا جاری شده است.
با عصبانیت گفت: اینها همه کذب است.
گفتم:معلوم شد از کتب بزرگان خودتان هم بی اطلع هستید.
گفت: من کار به اینها ندارم، اگر توانستی آیه ای در قرآن به من نشان دهی مثل این آیه که می فرماید:«یا داود انا جعلناک خلیفة فی الارض...» گفته باشد« یا علی انا جعلناک فی الارض خلیفه» و از علی نام برده باشد و او را بعد از پیامبر به عنوان خلیفه مسلمین معرفی کرده باشد ، من شیعه می شوم.
از آنجا که در آن فضا خیلی شائق به بحث با او نبودم، مقداری سکوت کردم و او فکر کرد من جوابی ندارم. دوباره گفت:می توانی چنین آیه ای برای من بیاوری که دلالت بر علی کند؟
گفتم: شما می توانی چنین آیه ای بیاوری که با همین صراحت بگویید: ابوبکر،عمر،عثمان در روی زمین بعد از رسول خدا خلیفه اند؟
در حالی که عصبانی شده بود گفت: ما اینها را امام نمی دانیم تا چنین آیه ای استخدام کنیم.
گفتم: در این آیه ای که شما خواندی واژه خیفه آمده است و از آنجا که اهل سنت و جماعت می گویند: کتاب خدا ما را بس است و همه چیز را از قرآن می گیریم پس باید خلفا را هم در قرآن نام برده باشند.
گفت: برای من جای بسی تعجب است که نام «زید بن حارثه» در قرآن آمده ولی نام امام شما نیامده!
گفتم: بنده هم چنین تعجبی دارم، خدا به مناسبتی از زید بن حارثه در قرآن نام برده اما از اولین خلیفه –ابوبکر- نامی به میان نیاورده . بعد ادامه دادم و گفتم: این همان نقطه ای است که با هیچ منطقی سازگار نیست که قائل شویم همه چیز باید در قرآن به طور شفاف آمده باشد و این استدلال ره به جایی نمی برد. ما میگوییم قرآن «تبیانا لکل شیء » است اما در بیان کلیات، نه در بیان جزئیات، به استثناء جزئیاتی که بیانش مصلحت بود؛ مثلا خدا وند فرموده: نماز بخوانید ولی نگفته با ارکان مخصوصه؛ یعنی اولها التکبیر و آخرها التسلیم. یا نگفته است نماز ها چند رکعت است و بسیاری از مسائلی که کلیاتش در قرآن آمده ولی جزئیاتش از پیغمبر صادر شده است.
در این لحظه با خشونت گفت: گوش کن، گوش کن آیا واقعا شما علی را معصوم می دانید؟
گفتم آری
گفت:به همین دلیل می گویم اسمش باید در قرآن بیاید.
گفتم:همه انبیاء معصومند، آیا اسم همه ی آنها در قرآن آمده است؟ اصولا آمدن هر اسمی در قرآن دلالت بر عصمت صاحب اسم می کند؟ اگر چنین است پس فرعون هم معصوم است، سگ اصحاب کهف معصوم است.
مقداری سکوت کرد و بعد گفت:...
ادامه دارد...
بروز رسانی بعدی 1 بهمن


 

 


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







:: موضوعات مرتبط: فرقه ضاله، ،

برچسب‌ها: صهبای ولایت, مناظره, وهابی, مناظره با یک وهابی, مدنی, رشت, حجت الاسلام مدنی, اثبات شیعه, علی و نام او در قرآن, ابوبکر, خلیفه مسلمین,
نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 28 دی 1391 توسط محمدرسول اسماعیل پور