صهیون ستیزی+دانلود
صهیون ستیزی+دانلود
antizionism

بسم الله الرحمن الرحیم

=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=

جستارى در علم سحر و جادو در قرآن و حدیث

=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=

نویسنده : اسماعيل نسّاجى‏

=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=

سحر در اصطلاح، امرى شگرف است كه به امر خارق‏ العاده شباهت دارد، اما خود، امرى خارق‏ العاده نيست زيرا اولاً آموختنى است و ثانياً انجام آن با ارتكاب كارهاى زشت باعث مى‏ شود كه انسان مورد وسوسه‏ هاى شيطان قرار بگيرد.

اشاره‏:

يكى از علوم عجيب و غريب كه حقيقت و ماهيت آن ذهن بسيارى از انسان ها را به خود مشغول نموده است، «سحر و جادو» است. سحر واقعيتى است آموختنى و اثرگذار كه انجام آن بر عهده اراده و قدرت روح انسان است و تأثير آن از منظر قرآن، حديث و روانشناسى مورد تأييد و تصديق است. در نوشتار حاضر به بررسى و شناخت ابعاد مختلف آن خواهيم پرداخت.

تعريف سحر:

«سحر» لفظى است عربى به معناى تغيير دادن ماهيت و صورت واقعى شى‏ء به امرى غير حقيقى يا خيالى، مترادف آن در زبان فارسى «جادو»(1) و در زبان انگليسى «Magic»(2) مى‏باشد. در هند باستان سحر را «ياتو،yatu» مى‏ناميدند. در زبان پهلوى «جادوك» و در ادبيات زردشتى به معناى «دروغ و دروغ‏ پرست» آورده شده است(3). در مقاييس‏ اللغة به معناى «خدعه و نيرنگ» آمده است كه حق را به صورت باطل در مى‏آورد.(4)

راغب اصفهانى در كتاب مفردات براى اين واژه سه معنا ذكر كرده است :

1. خدعه و نيرنگ و خيال پردازى كه حقيقت ندارد، مانند آنچه شعبده‏باز از طريق چشمبندى انجام مى‏ دهد.

2. يارى شياطين از طريق افعالى كه سبب نزديكى به آنان مى‏شود.

3. آنچه به عنوان تغيير قيافه و شكل، مثل تغيير انسان به صورت حيوان مطرح است كه حقيقت ندارد و پندارى بيش نيست.(5)
سحر در اصطلاح ،امرى شگرف است كه به امور خارق ‏العاده شباهت دارد اما خود، خارق ‏العاده نيست، زيرا اولاً امرى آموختنى است و ثانياً انجام آن با ارتكاب كارهاى زشت باعث مى‏ شود انسان مورد وسوسه قرار بگيرد. (6) قرطبى يكى از مفسران و محدثان بزرگ اهل سنت، گفته است: سحر عبارت است از نيرنگهاى مخصوص كه از فرط دقت و نازكى آن جز افراد خاص بدان نرسند و بيشتر آن خيال پردازى مى‏باشد كه عارى از حقيقت است و در چشم كسى كه به اسرار كار آگاه نباشد، بزرگ جلوه مى‏كند(7).

ماهيت و حقيقت سحر:

سحر، جز علوم غريبه است كه يادگيرى آن منجر به بروز اعمال غير عادى از انسان مى‏ شود و علل و مبادى غيرمادى و نامحسوس دارد كه در بعضى موارد مطابق با واقعيت و در موارد ديگر مخالف آن است. انجام سحر و جادوگرى بر عهده اراده و قدرت روح انسان است و دايره آن در محدوده شعاع وجودى نفس پليد ساحران و كاهنان است.

از بارزترين مصاديق اين علم، «علم سيميا» است كه از آميختن قواى ارادى با قواى مادى خاص براى دستيابى به تصرفات خاصى در امور طبيعى مانند تصرف در خيال كه آن را «جادوى چشم» مى‏گويند، بحث مى‏كند، همان عملى كه از مرتاضين و بعضى اشخاص بروز مى ‏كند و انسان ابتدا تصور مى‏كند كه برخلاف عادت و طبيعت است، ولى با دقت نظر معلوم مى‏ شود كه اين عمل با اسباب طبيعى از قبيل تمرين و عادت همراه است كه منتها خلاف حقيقت را نشان مى‏ دهد و اشيايى را كه واقعيت خارجى ندارند در نظر معمول به صورت واقعى جلوه مى ‏دهد(8).
سحر، گاهى جنبه خدعه و چشم بندى دارد، گاهى در آن از عوامل تلقينى استفاده مى‏ شود و گاه با استفاده از خواص ناشناخته فيزيكى و شيميايى بعضى از اجسام و مواد صورت مى‏گيرد و گاه از طريق كمك گرفتن از شياطين است.

در طول تاريخ به داستان هاى زيادى در زمينه سحر و جادو برمى‏ خوريم. در عصر ما نيز كسانى كه به اينگونه كارها دست مى ‏زنند، كم نيستند. ولى چون بسيارى از خواص موجودات كه در گذشته بر توده مردم مخفى بود در زمان ما آشكار شده است و حتى كتابهايى در زمينه آثار اعجاب‏ انگيز موجودات مختلف نوشته ‏اند، قسمت زيادى از سحرهاى ساحران از دستشان گرفته شده است. مثلاً در شيمى امروز، اجسام بسيارى را مى‏ شناسيم كه وزنشان از هوا سبكتر است و اگر درون جسمى قرار داده شوند، ممكن است آن جسم به حركت درآيد و كسى هم تعجب نكند حتى بسيارى از وسايل بازى كودكان امروز، شايد در گذشته يك نوع سحر به نظر مى ‏رسيد. امروزه در سيرك ها نمايش‏ هايى مى‏ دهند كه شبيه ساحران گذشته است. امروز گاهى با استفاده از چگونگى تابش نور، آيينه‏ ها، خواص فيزيكى و شيميايى اجسام، صحنه‏ هاى عجيب و غريبى به وجود مى‏ آورند كه تماشاچيان از تعجب انگشت به دهان مى‏گيرند.

در هر حال سحر چيزى نيست كه وجود آن را بتوان انكار كرد يا به خرافات نسبت داد چه در گذشته و چه در امروز.(9)

پيشينه سحر:

تاريخ شروع سحر و جادوگرى در زندگى بشر مشخص نيست، ولى اينقدر مى‏ توان گفت كه از زمان هاى خيلى قديم اين كار در بين مردم رواج داشته است(10).

از زمان‏هاى بسيار دور اين احساس در بشر وجود داشته است كه او با موجودات شرير روبروست و در اين مقابله و رويارويى، آيين‏ه اى جادويى را تنها سلاح خويش يافت. اسناد به دست آمده حاكى از اين است كه اين آيين در ميان ساكنان رود دجله و فرات كه پنج هزار سال قبل از ميلاد مسيح مى‏ زيسته ‏اند، رواج داشته است. كاهنان اين قوم معتقد بودند كه در درون انسان نيروى خطرناكى وجود دارد كه از او محافظت مى‏كند اما در عين حال مى‏ تواند مخرب هم باشد و سحر و جادو در دست تبهكاران اسلحه منحرفى بود كه مى‏ شد از آن براى مقاصد پليد استفاده كرد(11).
جادوگرى تقريباً در همه‏ ى جوامع وجود داشته است و بيشتر نزد «كلدانى‏ ها»، «مصرى‏ ها»، «يونانيان» و «رومى ‏ها» معمول بود(12). در دوران امپراطور روم اين علم قدرى به فلسفه نزديك گرديد و از همان زمان‏ها بود كه ريشه «كيمياگرى» رشد كرد(13).
از اواخر قرون وُسطى‏ آيين‏ هاى شيطانى باب روز شد كه مهم‏ترين آنها «جادوى سياه» بود. در اين دوران جادوگرى انواع و اقسام بى‏شمار يافت و يهودى‏ ها آن را به كتاب مقدس در زمينه سحر و جادو مطرح كردند، سپس جادوى حروف را ساختند و در پى آن «فنون جادويى» در ميان آنها باب شد(14). بعداً در عصر پيامبر اسلام‏ صلى الله عليه وآله يهوديان براى مبارزه با اسلام و مسلمانان، اين فنون را به كار مى ‏بردند و براى اينكه به اين كار مذموم رنگ دينى بدهند، آن را به برخى پيامبران بزرگ همچون سليمان‏ عليه السلام اِسناد مى ‏دادند و سلطنت او را نشأت گرفته از سحر و ساحر جلوه مى‏ دادند(15).

البته سحر قبل از حضرت سليمان‏ عليه السلام نيز وجود داشته است، زيرا هر پيامبرى كه مبعوث مى‏ شد، طاغوتيان تهمت سحر را متوجه او مى‏ كردند و حتى اين اتهام در زمان حضرت نوح ‏عليه السلام وجد داشت: «كَذلِكَ ما أَتىَ الّذينَ مِنْ قَبْلِهِمْ مِنْ رَسُولٍ اِلّا قالُوا ساحِرٌ اَوْ مَجْنُونٌ»(16). «هيچ پيامبرى براى هدايت امت‏ هاى پيشين نيامد جز اينكه او را تكذيب كردند و گفتند او ساحر يا ديوانه است».

آنگونه كه تاريخ بيان مى‏ كند در زمان حضرت سليمان‏ عليه السلام عده‏اى در سرزمين‏ او به جادوگرى پرداختند. از طرف آن حضرت تمام نوشته‏ ها و ورق‏پاره ‏هاى آنها جمع‏ آورى شد و در محل مخصوصى نگهدارى گرديد. پس از رحلت حضرت سليمان (ع) جمعى آنها را بيرون آوردند و شروع به ترويج جادوگرى نمودند و در ضمن، اعلام كردند كه وى پيامبر نبوده، بلكه يك جادوگر بوده است كه به كمك همين فنّ بر كشور و امور خارق ‏العاده مسلط شده است. اين بود كه بنى‏ اسرائيل هم از آنان تبعيت كردند و در اين ميان سخت به سحر و جادو دل بستند و دست از تورات برداشتند(17).

از آغاز مسيحيت، كليسا براى جلوگيرى از جادوگرى به مبارزه برخاست و چه‏ بسا كسانى بودند كه به اتهام اين حرفه به دست اولياى دين مسيح شكنجه و كشته مى‏شدند. (18) كليساى مسيحى اعمال سحر و جادوگرى را حتى اگر به نيت خير هم انجام مى‏شد، محكوم مى‏كرد. (19)
قبل از ظهور اسلام، اقوام عرب چنان با سحر و جادو خو گرفته بودند كه با آن زندگى مى‏ كردند و با آن مى‏ مردند. طلسم‏ ها نيرومندترين محافظين آنها به شمار مى‏رفت و حكيمان و عقلاى آنان با سرودهاى مقدس آينده را پيشگويى مى‏ نمودند. مردم عرب پس از آنكه پيامبر صلى الله عليه وآله دين جديد و كامل اسلام را آورد، باز هم دست از اعمال جادويى خود برنداشتند، بلكه آياتى از قرآن را به اوراد و عزايم خود آوردند و بدين‏سان قدرت دين را با جادوى سنتى يك‏جا به كار گرفتند(20).

در زمان ما اعتقاد به اين پديده نه فقط در ميان اقوام بدوى، بلكه در محافل متمدن دنيا هنوز هم رايج است و عمر بسيار طولانى آن نشان مى‏دهد كه ريشه‏ هاى عميق در روح و افكار مردم دارد(21).

سحر از نگاه وحى:

سحر از ديدگاه قرآن كريم، واقعيتى است كه با انجام آن، يارى شياطين، جلب مى‏ شود. اين واژه و مشتقات آن بيش از پنجاه بار در معانى مختلف در قرآن كريم به كار رفته است كه با عنايت به مجموع آيات قرآن، اكثر مفسران اين پديده را به سه نوع، تقسيم مى‏كنند كه به دو نوع آن در قرآن، تصريح شده است و نوع سوم را با احراز شرايطى، تأييد كرده‏اند.

نوع اول، «سحر مؤثر» است كه حقيقت دارد و واقعاً روى اشياء تأثير مى‏ گذارد(22). چنانكه قرآن كريم مى ‏فرمايد: «فقالَ اِنْ هذا الّا سحرٌ يؤثَر» «پس گفت اين آيات قرآن چيزى جز سحر اثر بخش نيست.»

همچنين مفسران در آيه 102 سوره بقره، عبارت «... فَيَتَعَلَّمونَ مِنهما ما يُفَرِّقونَ بِهِ بَينَ المَرءِ و زَوجه...» را گواه بر وجود سحر مؤثر مى‏دانند، زيرا به نصّ قرآن كريم، خداوند متعال مى‏فرمايد: «با آموخته‏ هاى خود، ميان شخص و همسرش جدايى مى‏اندازند» و وقوع اين جدايى دالّ بر تأثير سحرى است كه به كار مى ‏برند.(23) نوع دوم، سحر مجازى يا «سحر تخييلى» است، يعنى ساحر پديده‏اى را در نگاه و خيال مسحور، غيرواقعى جلوه مى ‏دهد. اين نوع سحر، همان تردستى و چشم‏بندى است كه حقيقت ندارد چنان‏كه مى ‏خوانيم: «فَإِذا حِبالُهُمْ وَ عِصِيُّهُمْ يُخَيَّلُ إِلَيْهِ مِنْ سِحْرِهِمْ اَنَّها تَسْعى‏»(24) «پس ناگهان ريسمان و چوبدستى ‏ها بر اثر سحرشان در خيال او چنين مى‏ نمود كه آنها با شتاب مى‏ خزند».
نوع سوم «سحر شيميايى» كه قبلاً هم اشاره شد. در اينگونه سحر، با برخى از مواد شيميايى در برخى چيزها تغييراتى به وجود مى‏ آورند كه براى بيننده، غيرعادى است. انجام چنين كارى اگر مايه فريب مردم قرار نگيرد، اشكالى ندارد اما اگر براى نيت سوء مورد استفاده قرار گيرد، حرام است. به عنوان نمونه در تاريخ ساحران زمان حضرت موسى‏ عليه السلام مى‏ خوانيم كه آنها درون ريسمان و عصاهاى خويش مقدارى مواد شيميايى مخصوص قرار داده بودند كه پس از تابش آفتاب و يا بر اثر وسايل حرارتى كه در زير آن‏ها تعبيه كرده بودند، به حركت درمى ‏آمدند و تماشاگران خيال مى‏كردند آنها زنده شده‏اند، اما چون اين كار به منظور اغفال مردم انجام مى‏شد، مورد مذمت واقع شده است. زيرا يك نوع كارشكنى بود در برابر هدف پيامبرصلى الله عليه وآله(25).

منشأ كفر:

سحر و جادو از بدترين پديده ‏هاى روحى است كه به هر صورتى درآيد، با كفر همراه است، چنان كه اگر با انحراف فكرى و الحاد عقيدتى همراه باشد، با كفر اعتقادى همراه است. كفر اعتقادى در جايى است كه انسان به تأثير مستقل سحر معتقد باشد، اما اگر كسى در مقام عقيده موحد و از اعتقاد به تأثير استقلالى آن مبرّا بود ولى در مقام عمل به كار گرفت، مبتلا به كفر عملى، يعنى معصيت بزرگ شده است. نه از آن جهت كه به ديگرى ضرر مى‏ رساند و اِضرار به غير معصيت است، بلكه خود سحر، خواه اثر بكند يا نكند، معصيت بزرگى است. به هر تقدير، شياطين با تعليم و تعلّم سحر، در اعتقاد و عمل، كفر مى ‏ورزند(26). زيرا قرآن كريم افزون بر اثبات كفر براى شياطين، منشأ كفر آنان را تعليم سحر معرفى مى‏كند. بنابراين، سحر سبب كفر است: «وَلكِنَّ الشَّياطِينَ كَفَرُوا يُعَلِّمُونَ النّاسَ السِّحْرَ...»(27) «ولى شياطين كافر شدند درحالى كه به مردم سحر ياد مى ‏دادند». بر همين اساس اين آيه از ادله حرمت سحر و يكى از اسباب كفر، از نظر فقهاست.

بطلان و بى‏ ثمرى سحر:

سحر، علمى است باطل و كارى است عاطل كه هيچ سودى بر آن مترتب نيست و هرگز ساحر روى فلاح و رستگارى را نمى ‏بيند. پيامبران الهى دو حكم قاطع خدا را به مردم، آگاهى دادند:

يكى آنكه وحى، اعجاز و كرامت سراسر حق و رستگارى و صلاح است.

ديگر آن‏كه سحر، طلسم، شعبده و نظاير آن سراسر باطل است و هيچ اثر مفيدى بر آنها مترتب نيست، از اين‏رو كسى كه از روح و ريحان وحى، برخوردار باشد، همچون حضرت مسيح مى‏گويد: «وَ جَعَلَنى‏ مُبارَكاً أَيْنَ ما كُنْتُ...» «هر جا كه باشم مرا با خير و بركت قرار داده است...» و كسانى كه گرفتار «چركابه» سحر و «خار خشك» طلسم و سرّ شعبده باشند، همچون ساحران فرعون از هيچ چيزى بهره نمى‏ برند و شبيه برده‏اى هستند كه مولاى او، وى را براى هر كارى بگمارد و به هر سمتى بفرستد خيرى براى خود نمى‏آورد.

حضرت موسى هم به اصل مطلب، يعنى بطلان سحر پرداخت و فرمود:...ما جِئتُم بِهِ السّحرَ اِنّ اللَّه سَيُبطُلُه (28) «آنچه به ميان آورديد، سحر است و به زودى خداوند آن را باطل خواهدكرد».

بنابراين يهوديان بنى ‏اسرائيل و هر يهودى ديگر كه به تعاليم حضرت موسى، آگاه بود، هم از منظر حكمت نظرى مى‏توانست به بطلان سحر بنگرد و هم از مجراى حكمت عملى به بى‏ثمر بودن آن پى ببرد و يهوديان معاصرِ نزول قرآن كريم از هر دو منظر، آگاه بودند و آنچه سبب اقدام آنها به سحر و قيام آنان به نشر جادو بود، همان جهالت عملى، يعنى بى‏عقلى بود جهالت علمى و بى ‏اطلاعى، زيرا تورات به هر دو قسمت ياد شده، عنايت دارد.(29) پس آنان به مصداق:«...و اَضَلَّهُ‏اللَّهُ عَلى‏ عِلْمٍ...» «وخداوند او را دانسته گمراه ساخت»، بودند چون عالمانه، راه كج را انتخاب كردند.

اذن تكوينى‏:

مطلق محرّمات، اذن تكوينى دارد نه تشريعى، مثلاً غيبت يا حرام ‏خوارى گرچه تشريعاً ممنوع است، اما تكويناً مأذون است وگرنه انجام ‏دهنده، ناچار و مجبور خواهد بود و زمينه‏ ى امتحان و آزمايش نخواهد داشت.

هر كار خير و شر در جهان، بايد به اذن تكوينى خدا باشد وگرنه تفويض مستحيل لازم مى ‏آيد و مستلزم اين است كه «معلول ممكن» از «علت واجب» بى‏ نياز باشد، بنابراين علت ها همه به اذن خداوند اثر مى ‏كند و نتيجه مى ‏دهد. اين اصل مهمى است كه بايد در لوح ضمير مؤمن به وضوح كامل رسيده باشد. نزديك‏ترين مثالى كه در چنين موردى براى اين اصل مى‏ توان آورد، اين است كه اگر دست را به آتش نزديك كنى مى‏سوزد، ولى اين سوختن به اذن خداست زيرا خداوند خاصيت سوزندگى را در آتش و احتراق را در دست قرار داده است و هرگاه خداوند اراده كند، مى‏ تواند اين خاصيت را خنثى سازد چنانكه در داستان حضرت ابراهيم اتفاق افتاد. سحر و جادو هم، چنين است(30).

تفاوت سحر با معجزه‏:

1. سحر، متكى به نيروى محدود انسانى است، ولى معجزه از قدرت بى‏ پايان و لايزال الهى سرچشمه مى‏ گيرد.

2. سحر احتياج به تمرين و ممارست قبلى دارد ولى معجزه، احتياج به تمرين و تكرار ندارد.

3. ساحر هرگز نمى‏ تواند كار خارق‏ العاده را طبق پيشنهاد مردم انجام دهد مگر اينكه به صورت تصادفى با كار او تطبيق كند، ولى پيامبران بارها و بارها، معجزات (پيشنهادى) مهمى را كه مردم حق‏طلب به عنوان سند نبوت مى‏خواستند، انجام مى‏دادند.

4. سحر، چون يك كار انحرافى است، طبعاً روحياتى هماهنگ آن مى‏ خواهد و ساحران چون افرادى متقلب و حيله‏ گر هستند از مطالعه و بررسى روحيات و اعمالشان خيلى زود مى ‏توان شناخت درحالى كه اخلاص و پاكى انبياء، سندى است كه با اعجاز آنها درآميخته و اثر آن را مضاعف مى‏كند.

5. پيامد سحر، شكست و گمراهى؛ و پيامد معجزه، رستگارى است(31).

6. معجزه، حق است ولى سحر، باطل.

7. اعمال ساحران كارهايى است بى‏ هدف، محدود و كم ‏ارزش ولى معجزات پيامبران، اهداف روشن اصلاحى، انقلابى و تربيتى دارد(32).

8. توليدات ساحران در محدوده شعاع وجودى نفس پليد آنان است و از علم غيرصحيح نشأت گرفته، از اين‏رو مبتلا به نقايص است ولى ره‏ آورد انبياء و اولياء در قلمرو هستى خارجى است كه از آگاهى ‏هاى صحيح ناشى مى‏ شود. از اينرو مبتلا به هيچگونه نقيصه ‏اى نمى‏ باشد.

9. سحر، تنها تصرف در درون مسحور است و ساحر با كار خود در خيال بيننده اثر مى ‏گذارد، آنگاه خيال بيننده در خود بيننده مؤثر مى‏شود و در پى آن، اميد و نشاط يا هراس و غم و مانند آن به وجود مى‏آيد، اما معجزه تأثير در عالم خارج و تغيير واقعيت است، چنانكه چوبى حقيقتاً به اژدها تبديل مى‏ شود يا سنگى واقعاً شكافته مى‏ شود و از آن چشمه ‏هاى آب مى‏جوشد(33).

10. سحر مطلبى است فكرى و قابل انتقال به ديگران درحالى كه معجزه راه فكرى معينى ندارد و از راه تعليم وتعلم، قابل انتقال به ديگران نيست. مثلاً كسى نمى‏تواند از پيامبرصلى الله عليه وآله ياد بگيرد كه چگونه ماه، شكافته مى‏شود(34).

11. سحر به دست غير معصوم ظاهر مى‏شود ولى معجزه قدرت الهى است كه به دست پيامبر و امام معصوم ظاهر مى‏شود(35).

12. ساحران، افراد دنياپرستى هستند كه اساس كارشان بر تحريف حقايق است در حاليكه دعوت انبياء و محتواى آن گواه بر صدق معجزات آنهاست(36).
13. ساحران به حكم كار و فنّشان كه جنبه انحرافى و اغفال‏گونه دارد، افرادى سودجو و منحرف هستند اما پيامبران مردمى حق‏طلب، دلسوز، پاكدل و پارسا هستند(37)

سحر در منظر فقه و حديث‏:

از ديدگاه علم فقه، سحر و جادوگرى از شراب‏خوارى و شراب‏فروشى و مانند آن بدتر است، زيرا درباره شراب گرچه تعابيرى همچون «رجس» آمده و نوشيدن آن معصيت بزرگ محسوب مى‏ شود، ولى به سود (مادى) اجمالى آن اشاره شده است. اگرچه تصريح شده كه گناه آن بيشتر از منفعت آن است(38):«... وَ اِثْمُهُما اَكْبَرُ مِنْ نَفْعِهِما...»(39) «گناه و ضرر شراب خوردن و قماربازى از نفع آن دو بيشتر است». ولى درباره سحر، منفعت به ‏طور كلى نفى شده است زيرا كار بيهوده‏اى است كه هيچ سودى بر آن مترتب نيست. «... و يَتَعَلَّمونَ ما يَضُرُّهم و لا يَنْفَعُهم...» «و چيزى مى‏ آموختند كه به مردم ضرر مى‏ رساند و سودى نداشت.»

بنابراين چون نفع اندك هم از سحر منتفى است، از اين‏رو فساد و تباهى آن ملاك تامّ براى حرمت مى‏شود. بر همين اساس ساحران از شراب‏خواران و شراب‏فروشان بدترند. سحر، كار شيطان است و بدين جهت به كار گرفتن آن كفر و موجب از دست رفتن ذخيره‏هاى آخرت است(40).
رسول خدا فرمود: من مَشى الى ساحرٍ اَوْ كاهنٍ اَو كذّابٍ يُصَدِّقُه بما يَقولُ فَقَد كَفَرَ بما انزلَ اللَّهُ مِن كتابٍ(41).

«هر كس به سوى جادوگر يا كاهن يا دروغ‏گويى برود و گفتارش را تصديق كند به كتاب خدا كافر شده است».
باز پيامبر فرمود: «جادوگر مسلمان بايد به قتل برسد زيرا سحر و جادو به شرك نزديك است»(42).


همچنين اميرالمؤمنين‏ عليه السلام فرمود:

«هر كس چيزى از جادوگرى را فراگيرد به پايان زندگى رسيده است و حد وى كشتن است مگر آنكه توبه كند»(43). باز حضرت على‏ عليه السلام‏ پيش‏گويى از راه علم ستاره‏ شناسى را نهى كرده است، زيرا پيش‏گويى دروغين، انسان را به جادوگرى مى‏ كشاند و غيب‏گو همچون جادوگر است و جادوگر همچون كافر و كافر در آتش جهنم است(44). در اين احاديث، امورى مطرح است همچون: اثبات حرمت سحر، اينكه سحر در اسلام ممنوع است و از گناهان كبيره است، اينكه ساحر بهره‏ اى از فيض آخرت ندارد و دچار كفر مى‏ گردد، اينكه اعدام كردن، كيفر جادو كردن است نه صِرف تعليم وتعلم آن، رعايت احتياط در حفظ وجان مردم و كيفيت اثبات ساحر بودن كسى لازم است. تحليل نهايى اين امور بر عهده فن شريف كلام و فقه است، زيرا برخى از مطالب آن از سنخ مسائل كلامى است و بعضى ديگر مربوط به فروع فقهى است(45).

=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=

www.masafportal.com

=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=

پی نوشت ها:

1) دايرةالمعارف فارسى، به سرپرستى غلام حسين مصاحب، ج 1، ص 1276
2) فرهنگ انگليسى به فارسى،
3) تاريخ جادوگرى، دكتر ايرج گلسرخى، ص 17 - 16.
4) معجم مقاييس‏اللغة، احمد ابن فارس ابن زكريا، ج 3، ص 138،ماده سحر
5) مفردات‏الفاظالقرآن، راغب اصفهانى،ماده «سحر»
6) قرآن پژوهى، بهاءالدين خرمشاهى، ج 2، ص 1193
7) دايرةالمعارف جامع اسلامى، سيد مصطفى حسينى دشتى، ج 6، ص 212
8) تفسير جامع، حاج سيد ابراهيم بروجردى، ج‏1، ص 231
9) تفسير نمونه، ج 13، ص -241 - 240
10) همان، ص 23
11) تاريخ جادوگرى، ص 22
12) دايرةالمعارف فارسى، ج 1، ص 717
13) مأخذ قبل، ص 10
14) همان، ص 11
15) تفسير تسنيم، آيت‏اله جوادى آملى، ج 5، ص 692
16) سوره ذاريات، آيه 52
17) تفسير نمونه، ج‏1، ص 261.
18) دايرةالمعارف فارسى، ج 1، ص 717
19) تاريخ جادوگرى، ص 123
20) همان، ص 292
21) دايرةالمعارف فارسى، ج‏1، ص 717
22) قرآن‏پژوهى، ج 2، ص 1194
23) همان/ ص 1194
24) سوره طه/ آيه 66
25) تفسير نمونه / ج 1، ص 268
26) تسنيم، ج 5، ص 676
27) سوره بقره/ آيه 102
28) سوره مريم/ آيه 31
29) سوره يونس / آيه 81
30) سوره جاثيه/ آيه 23
31) تفسير نمونه/ ج 13 / ص 242
32) همان/ ج 8 / ص 358
33) تسنيم/ ج 5 / ص 699-698
34) همان/ ص 701
35) تفسير جامع/ ج 1 / ص 232
36) تفسير نمونه / ج 16 / ص 81
37) همان/ ج 8 / ص 359
38) تسنيم/ ج 5 / ص 691
39) سوره بقره/ آيه 219
40) تفسير فى ظلال قرآن/ ج 1 / ص 200
41) سفينةالبحار/ شيخ عباس قمى/ ج 1 / ص 605
42) آثارالصادقين/ آيت‏اللَّه احسان‏بخش/ ج 8 / ص 348
43) وسائل ‏الشيعه إلى تحصيل مسائل‏الشريعة/ حر عاملى/ ج 18 / ص 577
44) نهج ‏البلاغة/ ترجمه محمد دشتى/ خطبه 79
45) تسنيم/ ج 5 / ص 728

 


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







:: موضوعات مرتبط: یهود و ماسون، یهود، ماسون، ،

برچسب‌ها: سحر و جادو,
نوشته شده در تاريخ جمعه 16 دی 1390 توسط محمدرسول اسماعیل پور